LOVE

با نام خدایی که مرا هرگز تنها نگذاشت.

این بنده ی مخلص که می بینیددانشجوی رشته ی پزشکی در شهر فلوریدای آمریکا است.

اینجا هوا ،هوای دیگریست.اینجا دلم برای مزار پدرم تنگ می شود. بعضی وقتها دلم می خواهد ایران باشم تا هر روز سری به مزار پدرم بزنم.دلم می خواهد کنار خانه و خانواده ام باشم.کاش می توانستم هر روز دستان مادرم را ببوسم.اینجا که باشی می دانی چه نعمتهایی داشته ای .خوبیش اینه که قدرشون رو بیشتر می دونید.من که نمی تونم ولی شما بلند شید و برید دستای مادرتون رو بگیرید و ببوسید .وقتی پدرتون اومد با لحنی زیبا و امید بخش به او خوش آمد و خسته نباشید بگید.از خدا میخام سایه ی هیچ پدر و مادری رو از سر بچه هاشون کم نکنه .از خدا میخام همه رو به آرزوهاشون برسونه و یه نگاهی هم به من بندازه.

غیر از مادر ،خواهر یکی از عزیزترین موجودات است که میتونه کنارت باشه.خدا رو شکر اینجا اوضاع من خیلی خوبه و پشیمون نیستم و تازگی ها دنبال کارهای اومدن به ایران و برگشتن به اینجا همراه مادرم هستم.راستش مردم اینجا مردم بی ریایی هستند و من خیلی دوسشون دارم.یادتون نره اگه می خواید دعا کنید این قسمت روهم بهش اضافه کنید:خدایا ارزوهای همه ی مردم در سر تا سر جهان رو برآورده کن.اونها با امید به روزی که ارزوهاشون برآورده شه زندگی می کنند.یادتون نره برای من هم دعا کنید.هرکی نظر واسه این پست بزاره منم سر سجاده دعاش می کنم که به خواسته هاش برسه.

نوشته شده در چهار شنبه 20 خرداد 1394برچسب:خودم,گفتم,,ساعت 11:15 توسط love M| |


Power By: LoxBlog.Com