من که یاری ندارم
چشم انتظاری ندارم
قاصدک برو برو
که با تو کاری ندارم...
قاصدک به چشم من
قصه ی یک دردی، برو
میدونم برای من
خبر نیاوردی برو...
توی هفت تا آسمون
من یه ستاره ندارم
کسی که عشق منو
به یاد بیاره ندارم
ندارم دلی که یک
لحظه به یادم بزنه
ندارم هیچ کسی رو
که فکر کنی یار منه...
قاصدک برو برو
که با تو کاری ندارم
من که یاری ندارم
چشم انتظاری ندارم...
خیلی وقته اونی که
براش می مردم دیگه نیست
قاصدک ها رو به یادش
می شمردم دیگه نیست
خیلی وقته که دارم
با تنهاییم سر می کنم
همه ی قاصدکهای شهرو
پرپر می کنم
قاصدک برو برو
که با تو کاری ندارم
من که یاری ندارم
چشم انتظاری ندارم...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در شنبه 23 خرداد 1394برچسب:
شعرعاشقانه,
ساعت
14:42 توسط love M
| |